خاطره تبلیغی (4)
نام نشریه: مبلغان، شماره 68
در سال 1374 به جمهوری خود مختار نخجوان ـ كه همه اهالی آن شیعه دوازده امامی میباشندـ اعزام شدم و در یكی از شهرهای آن به نام شهر شرور استقرار پیدا كردم.
بعد از مدتی، یك باب منزل جهت سكونت اجاره كردم و همه روزه بعد از برنامههای مذهبی كه در مسجد اجرا میكردم جهت استراحت، به منزل مراجعت مینمودم.
ساكنان محل همه روزه بعد از ظهرها در اطراف منزل ما دور هم جمع میشدند و تا نیمههای شب با هم مینشستند و مشروب میخوردند و قماربازی میكردند و سر و صدای بسیار زیادی به راه میانداختند.
چند روزی به همین منوال گذشت و من در این مدت به فكر فرو رفته بودم كه آیا راهی برای ارتباط با آنها هست؟ و آیا میشود بر آنها تأثیر گذاشت؟ در نهایت طی برنامهای حساب شده، سردسته شان را شناسایی نموده و او را به صورت خصوصی به مسجد دعوت كردم و از او پذیرایی نمودم و با گرمی با وی برخورد كردم.
با صمیمیت به وجود آمده، توانستم فردای آن روز در جمعشان حضور پیدا كنم و پس از حضور، اسم تك تك آنها را پرسیدم و نامشان را در دفترچه خودم نوشتم.
سپس چند سوال از آنها پرسیدم و مقداری از صفات خوبشان و از جمله مهمان نوازی آنها تعریف كردم و گفتم: دوست دارم هر روز در جمع شما حاضر شوم و معلومات و اطلاعاتی كه راجع به اسلام دارم در اختیار شما بگذارم تا شما عزیزان با قوانین و دستورات و تاریخ اسلام بیشتر آشنا شوید.
همه حاضران قبول كردند. در جلسه اول از نكات شیرین تاریخی و مقداری از مسائل مبتلا به جوانان و فواید دنیوی دستورات دینی صحبت كردم. این مباحث جاذبه زیادی برایشان داشت، به حدی كه بعضی از آنها درخواست میكردند مطلب را دوباره بگویم.
در همان جلسه اول یك نفر به عنوان سرگروه، یك نفر مسئول چایی، یك نفر مسئول نظم و انظباط و یك نفر هم به عنوان مسئول نظافت انتخاب كردیم. این نوع انتخاب مسئولیت و واگذار نمودن امور، آنان را بیشتر جهت شركت در جلسه تشویق میكرد.
از فردای آن روز، این جلسه رونق بیشتری گرفت و هر شب بر تعداد آنان افزوده شد، تا جایی كه زنان محل هم در این جلسه شركت كردند.
نكته جالب توجه این كه اكثر جمعیت شركت كننده، پس از دریافت معارف الهی توبه میكردند و نماز خوان میشدند. در پایان این سفر تبلیغی، با یك دستگاه اتوبوس، تعدادی از این عزیزان را به مشهد مقدس آوردیم تا از نعمت معنوی زیارت امام رضا علیهالسلام بهرهمند شوند.
اكثر قریب به اتفاق مردمان مجرم و گناه كار به گونهای هستند كه اگر مبلّغ با برنامهریزی دقیق و اخلاق و رفتاری نیكو به سراغ آنان برود و مانند طبیب دوّار به مداوایشان بپردازد، هدایت خواهند شد. مبلغ واقعی كسی است كه منتظر مراجعه مریض نیست؛ چنان كه حضرت علی علیهالسلام در مورد رسول گرامی اسلام میفرماید:
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم «طبیب دوّار بطبه» بود؛ یعنی پیامبر دنبال مریض میرفت و نمینشست كه مریض به او مراجعه كند.
افزودن دیدگاه جدید