وارث شایسته سنت رباعی پس از انقلاب
به گزارش بلاغ به نقل از فارس- گروه کتاب و ادبیات: شبنم فرضی زاده از شاعران جوان و خوش آتیه کشورمان است که از او مجموعه رباعی «بدون چتر آمدهام» منتشر شده است. عباس عبادی شاعر، نویسنده، مدرس مراکز تربیت معلم و دانشگاهی نقدی بر این مجموعه نوشته و برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته است که در ادامه میآید:
**پوست اندازی دو مرحلهای رباعی بعد از انقلاب
ما به این جهت شعر میخوانیم و به خاطر میسپریم و تکرار و زمزمه میکنیم که لذت، درک و حسی تازه از شناخت هستی به ما میبخشد و به تجربیات حسی دیگران پیوندمان میدهد.
شاید در هر شعری شاعر ما را به زیبایی و حقایق عمیق فلسفی رهنمون شود اما حقیقت بی بدیل و اصیل هر شعر تجربههایی است که شاعر در پس کلمات جادویی خود پنهان کرده است.
بعد از پیروزی انقلاب طی دو مرحله رباعی پوست اندازی کرد. ابتدا قیصر امین پور این قالب را به میدان فراخواند و در آغاز وحید امیری روحی تازه در کالبد آن دمید.
سالها بعد بیژن ارژن بدعتهای قابل اعتنایی در زبان، شیوه بیان و قالب بیرونی رباعی نگاشت و راه او را جلیل صفر بیگی در سالهای اخیر ادامه داد. ازنام حبیب نظاری هم نباید غافل باشیم که با چند مجموعه رباعی در اشاعه این قالب کوشید.
**یک وارث شایسته
به جرئت میتوان مجموعه «بدون چتر آمدهام» را وارث شایستهای برای سنت رباعی دانست زیرا در این مجموعه نسبتا کوچک هم لطافت رباعیهای سیاوش کسرایی هم عمق اندیشگی رباعی قیصر و هم نوآوری بیژن ارژن و صفربیگی را میتوان ملاحظه کرد.
نگاه شاعر به جهان پیرامون:
این شاعر جوان با کلمات دنیایی برایمان تصویر میکند که مرزهای واقعیت و خیال در آن مخدوش است و گاه فرا واقعیت و شاکله سورئال جهان ذهنی شاعر میخکوبمان میکند. مانند خیال انگیزی و واقع گریزی نهفته در این رباعی:
«صد بار به دور کمرش چرخیده
چشمک زده هی بوسه زده خندیده
این پرده مخملی چه خواب آلودست
با باد تمام روز را رقصیده»(ص9)
یا بیت اول این رباعی :
«روی لب هر پرندهای لبخند است
باغ از همه بنفشهها خرسند است»(ص11)
....
گاه نیز با به کار گرفتن اشیا و پدیدههای طبیعی در جایگاهی «انسان پندارانه» تابلویی دلفریب پیش چشم تصویر میکند:
«خورشید که چند ماه آبستن بود
امروز تو را برای من زاییده»(ص20)
نوآوری در شکل و مضمون:
از توانمندیهای قابل اعتنای فرضی زاده نگاه نو و تازه نگری در ابعاد و شکلهای متنوع است:
«چشمان هوس کرده حوا کال است
امسال بهشت بهتر از هر سال است»(ص15)
شاعر میداند که ارجاع به فرامتن و به کارگیری اساطیر دامچاله ای است که به راحتی شعر را به ورطه تکرار میکشاند به همین دلیل هنگام استفاده از اسطوره با جسارت تمام شکلی نو از آن به نمایش میگذارد.
«شاعر شدهام تنت تنم میآید
بوی هوسی از دهنم میآید»(ص21)
نوآوری و تازه نگری گاهی در ساخت و فرم نیز خودنمایی میکند:
«دلتنگ شده پرنده و باید بال
-بگشاید و نه نمیشود شاید بال ...»(ص139)
زبان و ساختهای واژگانی:
شاعر در دام نظریه پردازیهای وارداتی و شعرکش گرفتار نیست اما از نوآوری در کاربرد زبان و اهمیت زبانیت تصویر و معنا غافل نیست و گاه با دستکاری بافت نحوی جمله گاه با هنجار گریزی شناسه و ضمیر و گاه کاربرد فعل در معنایی دیگر دست به زیبایی آفرینی میزند:
«از بابت عاشقی خیالم تخت است
با بودن تو دوباره من خوشبخت است»(ص12)
مضمون آفرینی و تکرار مضامین:
شاعر مضامین متنوعی در رباعیهایش خلق میکند اما برخی مضامین را آن قدر دوست دارد که خواسته یا ناخواسته به تکرارشان مینشیند.
مانند: قصه ماه و پلنگ در رباعیهای 12و19و35
آدم و حوا و داستان خلقت نیز از موتیفهای مورد علاقه شاعر است که بارها در رباعیهای مختلف به کار گرفته شده است.
از ویژگیهای مجموعه استفاده از جسارتهای شاعرانه است که شاعر بنا به ضرورت در بسیاری از صفحات به کارگرفته است (رباعیهای 6و17و36و38و47و49و...)
زبان مجموعه عمدتا در خدمت مضامین آن است و روی هم رفته موفق عمل کرده است. شاعر برای خلق این زبان علاوه بر تجربیات مطالعاتی خود دست به دامان زبان محاوره و اصطلاحات تمثیلها و زبان گفتار شده است و تا حدودی توفیق یافته که ترکیبی متعادل از زبان معیار
با آن بسازد. (رباعیهای29و39و41و...)
شاعر در رباعی زیر با چهار واژه خوشه معنایی عمیقی خلق میکند که از نقاط قوت کار اوست:
«صحرا صحرا صحرا صحرا صحرا
تنها تنها تنها تنها تنها
مجنون مجنون مجنون مجنون مجنون
لیلا لیلا لیلا لیلا لیلا»
گفتنی است در یک رباعی منسوب به مولانا با 7واژه غیر تکراری معنا آفرینی کرده است. به جرئت میتوان مدعی شد که شاعر در این رباعی به نوعی توفیق بیشتری هم یافته است.
ترکیب کلی مجموعه:
تصنع در سرودن و انتخاب رباعیهای (14,21,41,51,و53) که فاقد کشف و بداعت است،ما را موظف میکند در انتخاب شعرها توسط شاعر کمی با نگاه تردید نگاه کنیم به راستی مجموعه ای با 50 رباعی قوی تر از بین 60 رباعی این مجموعه بهتر از ترکیب کنونی نبود؟ به هر حال نوع دیدها و اندیشهها متفاوت است و جواب این سوال را به عهده خود شاعر میگذارم.
درپایان با رباعی 23مطلب را به پایان میرسانم:
«انگار صدای پا به خوابم آمد
مانند خیالها به خوابم آمد
خواننده شعرهای من باور کن
یک بار خود شما...به خوابم آمد»
شاعر عزیز باور میکنیم...
افزودن دیدگاه جدید