شیوه پاسخ به پرسشهای دینی (4) آداب پرسشگری

تاریخ انتشار:
اشاره در شماره‌های پیشین، اهمّیت پرسش، تفاوت پرسش و شبهه، اهمّیت روش شناسی و همچنین انواع پرسشها را كه عبارت است از...
نویسنده: محمدعلی محمدی
نام نشریه: مبلغان، شماره 119

اشاره

در شماره‌های پیشین، اهمّیت پرسش، تفاوت پرسش و شبهه، اهمّیت روش شناسی و همچنین انواع پرسشها را كه عبارت است از پرسشهای ارتباطی، انكاری، آموزشی، تقریری، تعنّتی، بیهوده و ممنوع، بررسی كردیم. در این شماره، برخی از آداب پرسشگری را مرور می‌كنیم.

آداب پرسشگری

پرسشگری آدابی دارد كه پرسشگر باید آنها را دانسته و تا جایی كه ممكن است بدانها عمل كند. این آداب فراوانند؛ ولی در اینجا به ذكر برخی از آنها بسنده می‌شود:

1. اجازه خواستن برای پرسیدن

هر گاه پرسشگر بخواهد مطلبی را از استاد بپرسد، لازم است از او اجازه بگیرد و در صورتی كه استاد اجازه داد، سؤال خود را مطرح كند، و در غیر این صورت باید سؤال خود را به زمان مناسب دیگری موكول كند. این اصل از اصولی است كه نه تنها در پرسشگری؛ بلكه در هر آموزشی باید مد نظر باشد؛ چنانكه وقتی حضرت موسی‏علیه‏السلام می‌خواست از حضرت خضر‏علیه‏السلام علم بیاموزد، از او اجازه خواست. قرآن كریم در این باره می‌فرماید: «قالَ لَهُ مُوسى‏ هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى‏ أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً»؛ (1) «موسی به او گفت: آیا از تو پیروی كنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایة رشد وصلاح است به من بیاموزی؟» (2) استاد می‌تواند با توجه به خصوصیات پرسشگر، پاسخ را مشروط به شرایطی كند؛ چنانكه حضرت خضر‏علیه‏السلام چنین كرد.

2. احترام پاسخگو و سلام كردن به او

امیرمؤمنان در این باره می‌فرماید: «إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُكْثِرَ عَلَیهِ السُّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَیهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلِّمْ عَلَیهِمْ جَمِیعاً وَ خُصَّهُ بِالتَّحِیةِ دُونَهُمْ وَ اجْلِسْ بَینَ یدَیهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ وَ لَا تَغْمِزْ بِعَینِكَ وَ لَا تُشِرْ بِیدِكَ وَ لَا تُكْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ، قَالَ: فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ، خِلَافاً لِقَوْلِهِ وَ لَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ، فَإِنَّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النَّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتَّى یسْقُطَ عَلَیكَ مِنْهَا شَی‏ء؛ (3) از جمله حقوق عالِم این است كه از او زیاد نپرسی و جامه‌اش نگیری و چون بر او وارد شدی و گروهی نزد او بودند، به همه سلام كن و او را نزد آنها بتحیت مخصوص گردان، مقابلش بنشین و پشت سرش منشین، چشمك مزن، با دست اشاره مكن، پرگویی مكن كه فلانی و فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته‌اند و از زیادی مُجالستش دلتنگ مشو؛ زیرا مثَل عالم مثَل درخت خرماست؛ باید در انتظار باشی تا چیزی از آن بر تو فرو ریزد.‌»

3. پیشدستی نكردن بر استاد در پاسخ به سؤالات

وقتی عده‌ای در محضر استاد هستند و شخصی مسئله‌ای را پرسید، دیگران نباید به جای استاد به سؤال جواب دهند؛ زیرا ادب اقتضا می‌كند كه جواب دادن را به استاد ارجاع دهند.

4. پرسیدن از عالم

پرسشگری برای فهمیدن است، از اینرو آدمی باید مطالب خود را از كسی بپرسد كه پاسخ را می‌داند. پرسیدن از كسی كه دانش كافی ندارد، خود را به مهلكه انداختن است؛ لذا قرآن كریم در دو آیه از مردم می‌خواهد از اهل ذكر بپرسند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (4) «اگر نمی‌دانید، از آگاهان بپرسید!»

پیامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله نیز می‌فرمایند: «سَائِلُوا الْعُلَمَاءَ وَ خَاطِبُوا الْحُكَمَاءَ وَ جَالِسُوا الْفُقَرَاءَ؛ از علما بپرسید، با حكما هم سخن و با فقرا همنشین شوید.‌» (5)

5. پرسیدن، برای فهمیدن

این شرط از جمله شرایط مهم پرسشگری است كه در روایتهای فراوانی بدان اشاره شده است. به عنوان نمونه، در تاریخ می‌خوانیم:

روزی امیرالمؤمنین‏علیه‏السلام در مسجد جامع كوفه بود، مردی از اهالی شام از جا حركت كرده، گفت: یا امیرالمؤمنین! من چند سؤال از تو دارم. حضرت فرمود: «سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتا؛ (6) بپرس؛ اما برای فهمیدن، نه برای به سختی و دشواری انداختن [پاسخگو].‌» مولای متقیان دلیل اینكه آدمی باید برای فهمیدن بپرسد، نه برای لجبازی و دیگران را به زحمت انداختن، چنین بیان می‌كند: «فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِیهٌ بِالْعَالِمِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ ـ الْمُتَعَنِّتَ ـ شَبِیهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ؛ (7) نادانِ آموزنده همانند داناست و دانای برون از راه انصاف، همانند نادان پرچون و چرا.‌»

اهمیت این اصل به گونه‌ای است كه در روایتهای فراوان از امیرمؤمنان و امام صادق‏علیه‏السلام این مطلب نقل شده است. (8)

6. پرسیدن ازیک عالم

وقتی پرسشگر، شخصی را شایستة پرسیدن دید، باید مسئله و مشكل خود را با او در میان گذارد و در صورتی كه پاسخگو جواب داد، دلیلی وجود ندارد كه شخص بخواهد از افراد مختلف مسئله را بپرسد؛ زیرا این امر باعث سر درگمی بیش‌تر او خواهد شد. شاید مقصود امیرمؤمنان‏علیه‏السلام كه می‌فرماید: «إِذَا ازْدَحَمَ الْجَوَابُ خَفِی الصَّوَاب؛ (9) هرگاه پاسخها بسیار شود، پاسخ درست پوشیده خواهد شد.‌» نیز همین امر باشد. علامه مجلسی در توضیح این حدیث می‌فرماید: شاید این حدیث بر این مطلب دلالت كند كه نباید مسئلة واحد را از چند دانشمند پرسید. (10)

7. تشكر از پاسخگو و دعا برای وی

پاسخ دهنده در واقع استادی است كه مطالب را به پرسشگر می‌آموزد، از اینرو پرسشگر وظیفه دارد به خاطر علمی كه به او آموخته، از او تشكر كند. در حدیثی منسوب به امیرمؤمنان‏علیه‏السلام می‌خوانیم: ««مَنْ تَعَلَّمْتَ مِنْهُ حَرْفاً صِرْتَ لَهُ عَبْداً؛ هر كسی كه از او كلمه‌ای بیاموزی، بنده‌اش خواهی شد.‌» (11) از اینرو از برخی از دانشمندان نقل شده كه گفته‌اند: من بندة كسی هستم كه از او علمی آموخته‌ام. (12)

8. توجه دقیق به پاسخ

هدف از پرسشگری، فهمیدن است و مقدمة فهم، توجه دقیق به پاسخ است. «إسحاق بن عَمّار»، كه افتخار شاگردی امام صادق و امام كاظم و امام رضا‏علیهم‏السلام را دارد، گوید: از امام كاظم‏علیه‏السلام پرسیدم: چگونه است كه در هر ركعت نماز دو سجده است و چگونه با دو سجده دو ركعت خوانده نمی‌شود؟ امام پیش از ارائة پاسخ فرمود: «إِذَا سَأَلْتَ عَنْ شَی‏ءٍ فَفَرِّغْ قَلْبَكَ لِتَفْهَم؛ (13) وقتی از مطلبی پرسیدی، قلب خودت را برای فهمیدن آماده كن.‌» سپس امام پاسخ پرسش اسحاق را فرمود.

مشابه روایت فوق از امام صادق‏علیه‏السلام نیز نقل شده است. (14)

9. خوب و واضح پرسیدن

وقتی آدمی پاسخ مناسب دریافت می‌كند كه خوب بپرسد. از نگاه پیامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله خوب پرسیدن نیمی از دانش است؛ چنانكه فرمود: «حُسْنُ السُّؤَالِ نِصْفُ الْعِلْمِ» (15) در روایتی از مولای متقیان نیز به این اصل اشاره شده است. (16)

10. رعایت اختصار

پرسشگر باید از پرگویی پرهیز كرده، سؤال خود را در كلامی كوتاه؛ ولی گویا بپرسد؛ زیرا از نگاه مولای بیان، بهترین گفتار، سخنی است كه در عین كوتاهی گویا باشد؛ چنانكه فرمود: «خَیرُ الْكَلَامِ مَا لَا یمِلُّ وَ لَا یقِلُّ؛ (17) بهترین سخن آنست كه ملالت نیاورد و كم نباشد.» یعنی نه آن قدر پرگویی شود كه باعث ملالت شنونده شود، و نه آن قدر مختصر باشد كه نتواند مطلب مورد نظر را برساند. (18)

11. رعایت زمان مناسب

پرسشگر زمانی باید انتظار پاسخ مناسب داشته باشد كه خودش زمان پرسشگری را بداند. او باید زمان شناس باشد و در مواقعی كه پاسخگو برای پاسخ دهی آمادگی ندارد؛ مانند وقت اذان و نماز، هنگام استراحت و... از پرسیدن خودداری كند. و چنانكه خواهد آمد، در این زمان پاسخگو نیز باید از پاسخ‌دهی خودداری كند.

گویند: یكی از استادان برجسته به شاگردان و دانشجویان، توصیه می‌كرد كه در این زمانها راجع به مسائل دین از من نپرسید:

1. آنگاه كه راه می‌روم.

2. زمانی كه با مردم سرگرم گفتگو هستم.

3. وقتی كه سرپا ایستاده‌ام.

4. موقعی كه برای استراحت، به چیزی تكیه كرده‌ام.

زیرا انسان در چنین مواقعی از تمركز حواس و اندیشه محروم است و نمی‌تواند فكر خود را در جهت ادای مطلب متمركز سازد. فقط در آن موقعی از من پرسش كنید كه بهترین زمان تجمع حواس و تمركز اندیشه‌ها به شمار می‌آید. (و من آمادگی كامل برای پاسخگویی دارم.) (19)

12. رعایت نوبت

چنانكه پاسخ‌دهنده هنگام پاسخ دهی باید نوبت پرسشگران را رعایت كند، پرسشگران نیز باید در مواقعی كه چند نفر می‌خواهند مطلبی را بپرسند، نوبت را رعایت كنند. ائمه معصومان‏علیهم‏السلام نیز بر این نكته تأكید كرده‌اند؛ به عنوان نمونه در روایتی می‌خوانیم:

یكی از انصار برای طرح پرسش، حضور پیامبر اكرم‏صلی‏الله‏علیه‏وآله رسید. در این اثنا مردی از قبیلة ثقیف وارد شد، [و در حین گفتگوی مرد انصاری با آن حضرت، شروع به سخن كرد]، حضرت به او فرمود: « یا أَخَا ثَقِیفٍ إِنَّ الْأَنْصَارِی قَدْ سَبَقَكَ بِالْمَسْأَلَةِ فَاجْلِسْ كَیمَا نَبْدَأَ بِحَاجَةِ الْأَنْصَارِی قَبْلَ حَاجَتِكَ؛‌ (20) ای برادر ثقیفی!‌این مرد انصاری، پیش از تو مسئله‌ای پرسید. [كمی درنگ كن و در جای خویش] بنشین تا قبل از رسیدگی به خواستة تو، حاجت او را برآورده كنیم.‌»

13. شرم نكردن

با توجه به اینكه پرسش، كلید دانایی است، كسی نباید از دریافت این كلید طلایی شرم كند؛ از این رو پرسشگر نباید از سؤال و پرسش خود شرم و حیا ورزد؛ چنانكه در روایات از پرسشگران خواسته شده است كه سؤال خود را بدون شرم مطرح كنند. به عنوان نمونه، در روایتی می‌خوانیم: امام باقر‏علیه‏السلام به شخصی به نام ابراهیم كه از پرسیدن برخی مسائل شرم می‌كرد، فرمود: «یا إِبْرَاهِیمُ سَلْ وَ لَا تَسْتَنْكِفْ وَ لَا تَسْتَحْی فَإِنَّ هَذَا الْعِلْمَ لَا یتَعَلَّمُهُ مُسْتَكْبِرٌ وَ لَا مُسْتَحی؛‌ای ابراهیم!‌سؤال كن و خودداری نكن و شرم و حیا ننما، این دانش را متكبّر و كسی كه از سؤال حیا می‌كند، فرا نمی‌گیرد.‌» (21)

در روایت دیگری امام موسی بن جعفر‏علیه‏السلام به زنی كه از پرسیدن برخی مسائل قاعدگی شرم داشت، فرمود: «سَلِی و لَا تَسْتَحْیی؛ بپرس و خجالت نكش...‌» آن گاه زن مسائل خود را مطرح كرده، پاسخ مناسب دریافت كرد. (22)

14. ضبط نكردن، مگر با اجازه

با توجه به كثرت وسایل ضبط صدا و تصویر، یكی دیگر از شرایط پرسشگری این است كه پرسشگر بدون اجازه و هماهنگی با پاسخگو از ضبط كردن پاسخ خودداری كند و این امر در پاسخهایی كه در جواب فرد یا افراد خاصی ارائه می‌شود، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا چه بسا استاد پاسخگو، جواب را با توجه به شرایط و زمان و مكان خاصی كه در آن هستند، القا می‌كند، وقتی پاسخ ضبط شود، این شرایط تغییر می‌كند و چه بسا ممكن است پاسخ نیز تغییر كند و از اینرو باید قبل از ضبط از استاد استجازه كند.

15. عجله نكردن

پرسشگر نباید هنگام پرسیدن عجله كند یا اگر از استاد عملی مشاهد كرد كه در نگاه اول برایش نامفهوم بود، نباید فوراً لب به اعتراض بگشاید و چه بسا عجلة بیهوده یا اعتراض نابهنگام باعث شود استادِ پاسخگو فرصت نیابد مطلب را كامل بیان كند و اعتراض بیجا موجب دلخوری او خواهد شد. این مطلبی است كه از داستان حضرت خضر و حضرت موسی‏علیهماالسلام استفاده می‌شود؛ (23) چنانكه علامه مجلسی می‌نویسد: «از چگونگی معاشرت موسی با آن عالم ربانی (خضر) و آموزش موسی، بسیاری از آداب تعلیم و تعلم روشن می‌شود كه پیروی از دانشمند، همراهی با استاد، چگونگی تقاضای دانش با كمال ادب... و صبر در آنچه دانش‌آموز نمی‌داند و عجله نكردن در پرسیدن... از جملة آنها است.‌» (24)

16. كم و گزیده  پرسیدن

همانگونه كه افراط و تفریط در تمام امور، ناپسند و نكوهیده است، در پرسشگری نیز چنین است. نپرسیدن به خاطر شرم، غرور و... ناپسند، و پرسشگری بیهوده نیز ناروا است. در روایت امام صادق‏علیه‏السلام كه دربارة آداب پرسشگری و تعلم است، می‌خوانیم: «كَانَ عَلِی ‏علیه‏السلام یقُولُ: إِنَّ مِنْ حَقِّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُكْثِرَ عَلَیهِ السُّؤَال؛ (25) امیرمؤمنان می‌فرمود: از جمله حقوق عالم این است كه در پرسیدن از او زیاده روی نكنی.‌»

با توجه به كلمة «كان» كه در حدیث آمده، می‌توان گفت: این حق از حقوقی بوده كه حضرت چند بار آن را تكرار می‌كردند كه می‌تواند دلیلی بر اهمیت پرهیز از زیاده‌روی در پرسشگری از منظر امام علی‏علیه‏السلام باشد.

در برابر این دسته از روایات، در برخی از روایات به سَئول بودن و زیاد پرسیدن دعوت كرده‌اند و یكی از اوصاف امیرمؤمنان «سَئول بودن» عنوان شده است. (26)

به نظر می‌رسد، روایات ناهیه در مورد سؤالات تعنّتی، بیهوده یا پرسیدن بدون سایر شرایط پرسشگری باشند و روایاتی كه زیاد پرسیدن را نیكو می‌دانند، در سؤالات تفقهی باشند كه شرایط پرسشگری در آن رعایت شده است.

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

(1). حضرت خضر‏علیه‏السلام با توجه به خصوصياتي كه در حضرت موسي‏علیه‏السلام سراغ داشت آموزش او را مشروط به شكيبايي و عدم درخواست دليل كارهايش كرد؛ چنانكه قرآن مي‌فرمايد: «قالَ إِنَّكَ لَنْ تَسْتَطِيعَ مَعِيَ صَبْراً * وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى‏ ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً * قالَ سَتَجِدُنِي إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً وَ لا أَعْصِي لَكَ أَمْراً * قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْرا»؛ «گفت: تو هرگز نمي‌تواني با من شكيبايي كني! * و چگونه مي‌تواني در برابر چيزي كه از رموزش آگاه نيستي شكيبا باشي؟! * (موسي] گفت: به خواست خدا مرا شكيبا خواهي يافت و در هيچ كاري مخالفت فرمان تو نخواهم كرد! * (خضر] گفت: پس اگر مي‌خواهي بدنبال من بيايي، از هيچ چيز مپرس تا خودم (به موقع] آن را براي تو بازگو كنم.» (كهف/67 ـ70).

(2). كهف/66.

(3). كافي، ج1، ص37؛ اصول كافي، ترجمه مصطفوي، ج1، ص45.

(4). نحل/ 43؛ انبياء/7.

(5). تحف العقول، ص35.

(6). نهج البلاغه، ص531.

(7). همان.

(8). بحار الأنوار، ج10، ص75؛ همان، ج1، ص221 و ج54، ص 2 و ج55، ص61، و ج63، ص445؛ خصال، ج1، ص208؛ علل الشرائع، ج2، ص577؛ عيون اخبار الرضا‏علیه‏السلام، ج1، ص240؛ نهج البلاغه، ص531؛ أمالي، شيخ طوسي، ص371.

(9). نهج البلاغه، ص531.

(10). بحارالانوار، ج1، ص223.

(11). عوال اللئالي، ابن ابي جمهور احسايي، ص 292؛ بحارالانوار، ج 74، ص139.

(12). ر.ك: منيۀ المريد، ص236.

(13). علل الشرائع، ج2، ص334.

(14). محاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقي، ج2، ص323.

(15). بحار الانوار، ج1، ص224.

(16). «مَنْ أَحْسَنَ السُّؤَالَ عَلِمَ» و نيز فرمود: «مَنْ عَلِم أَحْسَنَ السُّؤَالَ» (تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص60).

(17). تصنيف غرر الحكم و دررالكلم، ص210.

(18). ممكن است كه «يقلّ» به صيغه مجهول از باب افعال خوانده شود و معني اين باشدكه: كم شمرده نشود؛ يعني مردم آنرا كم نشمارند. (شرح آقا جمال الدين خوانساري بر غرر الحكم، ج3، ص424).

(19). منية المريد، ص258.

(20). بحار الانوار، ج2، ص64؛ منية المريد، ص272؛ ميزان الحكمة، ج2، ص1227.

(21). علل الشرائع، ج2، ص577.

(22). كافي، ج3، ص59.

(23). اين داستان در سوره كهف، آيات 60 به بعد آمده است.

(24). بحارالأنوار، ج2، ص41.

(25). همان، ج2، ص40 كه تمام حديث گذشت.

(26). كشف الغمه في معرفة‌الائمة، ج1، ص111؛ كشف اليقين في فضائل اميرالمؤمنين‏علیه‏السلام، ص52.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.